دانیالدانیال، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

رویای کودکی

اولین ارایشگاه زندگی من

دیشب با مامان و بابا رفتم ارایشگاه و موهامو که از وقتی دنیا اومده بودم و کوتاه نکرده بودم کوتاه کردم. حالا حرفای مامانم را بشنوین: دانیال نازنینم ! شازده کوچولوی زندگی ما دیروز که از مهد کودک اومدم بگیرمت همه ازت راضی بودن و خیلی تعریف کردن و گفتن تو عالی بودی مثل همیشه . من خیلی به وجودت افتخار کردم و اون روزایی را دیدم که تو به درجات عالی تحصیل و زندگی می رسی و منو بابا مثل دیروز افتخار می کنیم به وجودت. نازنینم موهای زیبات مثل شازده کوچولو و مثل خوشه های گندم برق می زد. شب که بابا میخواست بره ارایشگاه منو و شما هم رفتیم و بعد بابا خواست که موهای نازت را کوتاه کنیم. عزیزم تو بازم عالی بودی و بدون گریه بلکه با خنده و شیطنت موهاتو کوتاه ...
4 مهر 1390

روز اول مهر

روز اول مهر که امسال 3 مهر شد من(دانیال)با مامان و بابا رفتیم مهدکودک خیلی خوشحال شدم بعد 1ماه تعطیلات تابستان برگشتم خیلی خوشحال شدم که مهد رفتم دوباره . اول رفتم هزارپا سوار شدم و اسب ننویی سوار شدم تا مربی عزیزم اومد بعد رفتم بغلش و رفتیم کلاس.     پسر نازم زیباترین مهرها و اولین روزهای ناب مهر در سالهای آتی در انتظار تو هستند. شاد و سلامت و ارام باشی و پله های موفقیت را یکی پس از دیگری طی کنی عزیز دلم.
3 مهر 1390

پاییز خوش آمدی

رنگ نارنجی برگ درختان سردی هوای صبح که صورت را نوازش می کنه صدای زیبای خش خش بر های نیمه خشک درختان زیر پاهای بچه های مدرسه به به چه زیباست پادشاه فصل ها پاییز پاییز خوش آمدی    
3 مهر 1390